نگاهی به فیلم Eye in the Sky به بهانه شهادت سپهبد قاسم سلیمانی
ترور ناجوانمردانه و بزدلانه شهید بزرگوار حاج قاسم سلیمانی آنهم با استفاده از پهپادهای نظامی، ابعاد جدیدی را از ترورهای عصر دیجیتال مشخص کرد. استفاده از پهپادهای پیشرفته و زیر نظر گرفتن سوژهها به منظور ترور، چیز جدیدی نیست اما مباحث مربوط به اخلاق، انسانیت و شجاعت موضوعاتی است که حملات پهپادی را مورد توجه قرار داده است. به همین بهانه نگاهی خواهیم داشت به فیلم «تحلیل Eye in the Sky» که تلاش کرده است توجه نیروهای نظامی آمریکا به اخلاق و انسانیت را در ترورهای پهپادی نشان دهد اما خودش نیز از ادامه این تلاش منصرف شده است!
این فیلم که محصول سال ۲۰۱۵ است، داستان ترور یکی از اعضای مهم گروهی همانند طالبان میباشد. تروری که بهوسیله پهپادهای نظامی و توسط اپراتورهایی صورت میگیرد که هزاران کیلومتر آن طرف تر به راحتی در دفتر کارشان نشسته و برای حذف افراد تصمیمگیری میکنند. در این فیلم نشان داده میشود که پهپاد نظامی با ارتفاع بسیار بالا، محلی را در یکی از روستاهای قاره آفریقا که هدف ترور در آنجا قرار گرفته زیر نظر دارد؛ اپراتورهای هدایت کننده این پهپاد در محل کارشان در آمریکا منتظر اعلام دستور مقامات نظامی برای بمباران این مکان هستند، اما یک اتفاق ماجرا را سخت میکند؛ دختر بچهای نانفروش دقیقاً در جلوی خانهای که قرار است بمباران شود قرار گرفته و تا تمامی نانهایش را نفروشد، آنجا را ترک نخواهد کرد.

در اینجا فیلم سعی میکند اهمیت حفظ جان دخترک را از طرف نظامیان آمریکا نشان دهد، آنهم نظامیانی که کیلومترها دورتر نشستهاند و بنابراین نه میتوانند ادعای شجاعت داشته باشند و نه ادعای انسانیت! این افراد در جلساتی متعدد با مقامات سعی میکنند اقدام نظامی را تا هنگام ترک محل از طرف دخترک نان فروش عقب اندازند، اما اهمیت سوژهی ترور آنها، مانع بزرگی برای اتلاف وقت است.
در اینجاست که مباحث مربوط به احساسات و انسانیت را در حملات پهپادی میتوان تجربه کرد. امروزه جنگها همانند یک بازی الکترونیکی توسط افرادی صورت میگیرد که در پشت سیستمهای کامپیوتری نشسته و تنها با فشار دکمهای میتوانند جان افراد زیادی را با خطر روبرو کنند. این افراد قطعاً انسانهای شجاعی نیستند چون بدون درک از واقعیتِ محل حضور پهپاد، به کشتار انسانهایی اکثراً بیگناه میپردازند. آنها تصاویری رایانهای را در مانیتورهای خود نظارهگرند، اتفاقی که روح انسانیت را از وجودشان پاک کرده و تقابل آنها با واقعیتِ پشت مانیتور را همانند برخوردشان با یک بازی رایانهای تقلیل خواهد داد. همانطور که افراد، به راحتی در بازیهای رایانهای اقدام به قتل کاراکترها میکنند، اپراتورهای هدایت کنندهی پهپادها نیز اقدام به کشتن انسانهای واقعی خواهند کرد.
حضور افراد نظامی در پشت این نمایشگرها نیز نتیجهای نخواهد داشت جز بزدلتر شدنشان؛ روحیهای که برای حضور در تیم هدایت این پهپادها بسیار مورد نیاز است. این افراد میبایست به راحتی با کشتاری که انجام میدهند کنار آمده و همانطور که اشاره شد به آن همانند یک بازی رایانهای نگاه کنند؛ زیرا اگر شجاعت برخورد با وجدانشان را داشته باشند، هیچگاه نمیتوانند پشت این مانیتورها بنشینند و درحالیکه که قهوه داغشان را نوش جان میکنند به قتل انسانهای دیگر بپردازند.

تمامی موارد اشاره شده، نقش مخرب استفاده از پهپادها را در عملیات تهاجمی نشان میدهد. عوارضی که در انتهای این فیلم هم بر آن تأکید شد و با نمایش مرگ دخترک نان فروش، مرگ انسانیت را در جنگهای الکترونیکی به نمایش گذاشت. در نهایت نظامیان در این فیلم ترجیح دادند عملیات را برای نجات جان یک دخترک کنسل نکنند و سوژه ی مورد نظرشان را هر طور که هست در فرصت به دست آمده به قتل برسانند. آنها حتی پس از کشتن آن فرد، برای دیدن جنازهاش نیز از پهپاد و سیستم تشخیص چهرهی آن استفاده میکنند تا از نزدیک شدن به جنازه فرد مورد نظر نیز پرهیز کنند! آیا لقب ترسو مناسب چنین افرادی نیست؟
جنگهای سنتی و تن به تن هرچقدر که از نظر ظاهر خشنتر مینمایاند، اما در عمل عادلانهتر بود. انسانهایی شجاع که به صورت رو در رو باهم میجنگیدند و در همان خط مقدم کار را یکسره میکردند. اما امروزه افرادی ترسو تنها با تکیه بر قدرتهای الکترونیکی خود در کیلومترها دورتر نشسته و با فشردن کلیدی به ترور اشخاص میپردازند. شخصیتهایی که همانند سردار رشید، قاسم سلیمانی، جرئت رودررویی با آن را هیچگاه نداشتند. شاید این پهپادهای پیشرفته تا مدتی بتوانند در خارج از مرزها جولان دهند، اما نظامیان بزدل باید نگران زمانی باشند که با همین فناوری، پهپادهایش از کار افتاده و مجبور به حضور رو در رو شوند. اتفاقی که برای ترسوها آنچنان خوشایند نخواهد بود.